آمدنت هرم تابستانی زمین را طراوت میبخشد و نسیم تبسمت بر دلهای پژمرده از خشکسالی محبت، روانی تازه میبخشد.
مولای ما! ندیدنت را چه ساده میانگاریم آن زمان که غرق نیازهای دنیوی، چشمان نگرانمان به هر سو میچرخد تا شاید پناهی بجوید، از آفتاب تند تابستانی نبودنت و در سایهساری از محبت و دلدادگی آرام گیرد.
مولای ما! قلبهای زنگار گرفتهمان دیگر تجلیگاه انعکاس محبت نیست و چشمان خشکیده از گناه، انعکاس عکس رخ یار ...
*امروز خانه دل، نور و ضیا ندارد
*جایی که دوست نبود آنجا صفا ندارد
صاحب ما! با تمام پلشتیهایمان نگاه امید در امتداد افق آمدنت میچرخد، تا طلوع قامت را در زیبایی صبح ظهور به تماشا بنشیند.
*شاها فقیر کویت سوزد در آرزویت
*جز دیده به رویت چشم عطا ندارد
آقای ما! زمزمه دعای انتظارت بعد از هر نماز واگویهای است از شوق محبت و نیز تکرار نامت، پالایش درون از یاد هر چه غیر توست.
آقا، برای دیدارت باید احرام دل بست، لبیک گفت و از خانمان و دیار نفس گذشت تا به انس آسایش جوارت رسید.
از ما خطا و لغزش از تست عفو و بخشش
سلطان به زیردستان جز این روا ندارد
*اللهم عجل لولیک الفرج